پرهام پرهام ، تا این لحظه: 14 سال و 1 ماه و 10 روز سن داره

پرهام و دنیای تازه

روز جهانی کودک

به نام خدا روز جهانی کودک مبارک. به امید شادی و سلامتی همه ی بچه های دنیا. دختر کوچک سمت چپ منم که کنار مادر ایستادم. در سن 3 سالگی. عکس در محله ی قدیمی چشمه علی گرفته شده. محله ای که 7000سال قدمت داره. خانم خندان سمت چپ مادربزرگم است. نصیبه خانوم. ما به ایشون آبا می گفتیم- به ترکی یعنی مادر مثل آنا- ایشون در سن 64 سالگی فوت کردند. زنی مهربون و شاد و خاص. یه روزی توی وبلاگ خودم از ایشون خواهم نوشته. دختر کنار ایشون دختر دایی منه. مادر ریحانه. ایشون الان نقش جاری من رو هم دارند1 یعنی همسر برادر امیرن.   ...
17 مهر 1393

انقضای کلید!

به نام خدا به امیر گفتم: کلیدی که دست من و پرهام هست- یعنی هردوشون- در رو باز نمی کنن و من الان مجبورم همش زنگ خونه ی خانم موسوی همسایه ی طبقه ی پایینی رو بزنم تا در رو برام باز کنن. امیر با تعجب گفت: اااچرا؟ پرهام با یه اعتماد به نفس خوشگلی گفت: فکر کنم تاریخ کلیدا تموم شده! ...آره دیگه همین طوره! و ما هم تایید نمودیم! ...
15 مهر 1393

پرهام و نیشابور

به نام خدا 1- پرهام و نازنین- نیشابور- دهکده چوبی     نیشابور- یه موزه ی قدیمی- ببخشید به دلیل کهولت سن! اسم مکان یادم نیست. ولی اینجا که پرهام ایستاده اول پله های یه فروشگاهه که محصولات رومیران رو می فروشه. کیقیت عالی قیمت باور نکردنی. ارزان. روم یه روستاست  نزدیک قاین. یه تعاونی بانوان داره که محصولات قشنگی رو به قیمت واقعا مفت! عرضه می کنند. حیف اونهمه هنر. مثلا من یه کیف پول  بزرگ خریدم 8 تومن. یه جامدادی 10 تومن. یه جاموبایلی 8تومن. ...
13 مهر 1393

پرهام در کنفرانس اموزش فیزیک- سنندج2

به نام خدا با هم رفتیم به کارگاهی که اسمش چیزی شبیه این بود: چگونه دانشمند شویم؟ من از بعضی حرف های جالب سخنران که پسر جوان دانشجوی ارشدی بود یادداشت برداری می نمودم. جناب پرهام هم از من قلمی و کاغذی خواست! پرهام در حال یادداشت برداری از نمی دونم چی!     ...
4 مهر 1393
1